«یک هفته به برگزاری مراسم عروسیام مانده بود که از بالای پشتبام خانه به پایین افتادم و از آن به بعد زندگیام رنگ دیگری گرفت. من حتی در کابوس هم نمیدیدم که یک روز خانه نشین شوم اما الان حدود 8سال است که با پای 50 کیلویی، روی تخت خانه افتادهام.»
اینها را حسین، پسر24سالهای میگوید که از 8سال قبل به خاطر عارضهای که باعث شده پایش بهشدت ورم کند، خانه نشین شده است. او این روزها تنها سرگرمیاش دیدن عکسهایی است که از زمان سلامتیاش گرفته و آنها را روی سقف و دیوار اطراف تختش چسبانده است.
خانهای 48 متری در شهرک حصار پاکدشت محل ملاقات ما با این پسر 24ساله است. او که حرفهای زیادی برای گفتن دارد، میگوید: 8 سال قبل من داشتم در سن 17 سالگی، داماد میشدم، اما یک روز متوجه شدم که کولر خانه دچار مشکل شده و تصمیم گرفتم آن را تعمیر کنم.
برای همین به پشت بام رفتم اما هنگام تعمیر کولر ناگهان برق مرا گرفت و از پشت بام به پایین پرتاب شدم. همه جای بدنم درد میکرد اما تلاش همسایهها و خانوادهام برای آمدن اورژانس نتیجه نداد و یکی از اهالی محل مرا پشت ماشین شهرداری گذاشت و به بیمارستانی در تهران انتقال داد.
وقتی به بیمارستان رسیدیم، گفتند که بخش icu جا ندارد و به این ترتیب به بیمارستان دیگری منتقل شدم. در آنجا به من 27 کیلو وزنه وصل کردند تا مهره گردنم با مشکل روبهرو نشود اما نتوانستند برای پایم که با مشکل روبهرو شده بود راه حلی پیدا کنند.
حسین درحالیکه پای 50کیلوییاش را جا به جا میکند ادامه میدهد: نزدیک به 2 سال برای درمان پایم از این بیمارستان به آن بیمارستان میرفتم تا اینکه دکتری را پیدا کردم که میگفت میتواند پایم را با عمل جراحی خوب کند.
سال 85 عمل جراحی انجام شد اما بعد از مرخص شدن از بیمارستان متوجه شدم که پایم هر روز بزرگ و بزرگتر میشود. این در حالی بود که پزشک جراح نیز مدعی بود که اتفاق خاصی نیفتاده و همه چیز کاملا عادی است.
درحالیکه خانوادهام تمام سرمایه و پولهایشان را خرج درمان من کرده بودند، تصمیم گرفتیم از دکتر جراح شکایت کنیم اما او را پیدا نکردیم. بنابراین برای درمان پایم که هرروز بزرگتر میشد به سراغ پزشکان و متخصصان رفتم ولی آنها مدعی شدند که باید پزشک معالج خودم را پیدا کنم. حالا هم 8 سال از زمان حادثه میگذرد و من روی این تخت افتادهام و پایم نیز در حال ترکیدن است.
او میافزاید: پایم الان 50 کیلو شده و خیلی درد میکند. اما دیگر پولی برای درمان این درد برای من و خانوادهام باقی نمانده است. دیگر خسته شدهام و تحمل این اوضاع برایم خیلی سخت شده.
همه آرزویم این است که به روزهای گذشته و وقتی که سالم بودم برگردم اما نمیدانم که آرزویم بر آورده میشود یا نه.
در همین هنگام مادر حسین که امیدوار است یک روز پسرش بهبود پیدا کند، میگوید: هر روز باید ملحفههای او را عوض کنیم تا پسرم دچار ناراحتی نشود. الان وزن پایش آنقدر زیاد شده است که نمیتوانیم او را به حمام ببریم.
برای همین مجبور شدیم درختی را که در داخل حیاط بود قطع کنیم تا بتوانیم او را داخل حیاط شستوشو دهیم. از طرفی درخواستمان از سازمانهای مربوطه برای کمک مالی هم به نتیجهای نرسیده است و شرایط مالی مناسبی برای درمان او نداریم اما با این حال خوشحالم که فرزندم روحیه خوبی دارد و دائما در حال خواندن قرآن است.
قاضی حسینی، رئیس دادگستری پاکدشت نیز با اشاره به پیگیری پرونده قصور پزشکی در این حادثه میگوید ما از طریق یکی از وکلای دادگستری در جریان این حادثه قرار گرفتیم و ماجرا را پیگیری کردیم.
با توجه به اینکه طبق قانون اساسی تامین بهداشت حداقل مطالبات مردم است وقوع چنین حادثهای آن هم در 22 کیلومتری پایتخت بسیار تأسف بار است. قاضی حسینی در پایان بیان داشت: خوشبختانه صبح دیروز پرونده شکایت این خانواده از سوی وکیل آنها در اختیار دادیار شعبه 8 جرائم پزشکی قرار گرفت و رسیدگی به پرونده در این دادسرا در حال انجام است.